جدول جو
جدول جو

معنی چاله زین - جستجوی لغت در جدول جو

چاله زین
از توابع دهستان علی آباد قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لِ یِزَرْ ری)
لالۀ زرد. نوعی از لاله. رجوع به لاله شود
لغت نامه دهخدا
(لَزَ)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 2 هزارگزی خاور شهر شاهی واقع شده. آبش از رودخانه سیاهرود و از چاه و محصولش برنج و غلات است. شغل اهالی زراعت و کارگری در کارخانه ها و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ / زِ پَ رُ تَ)
سرود گفتن. نغمه نواختن. تصنیف مخصوص را در دستگاههای موسیقی خواندن یا نواختن. شعری را با آهنگ خواندن یا بوسیلۀ یکی از آلات موسیقی نواختن:
همه چامۀ رزم خسرو زدند
زمان تا زمانی ره نو زدند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ دَ)
مکاس. مماکسه. تشویش کردن در بیع. سخن بیجا و زیاد گفتن در خریدو فروش. (ناظم الاطباء). اصرار مشتری در کم کردن بهای جنس. تقاضای خریدار کم کردن بهای متاعی را از فروشنده به اصرار. پرگوئی فروشنده با خریدار درباره قیمت جنس. تخفیف خواستن مشتری از بایع و زیاده خواهی بایع از مشتری. چانه زدن در معامله. پرگوئی در امر خریدو فروش، زنخ زدن. پر گفتن. سخن گفتن نه بقصد نتیجه ای. ورّاجی کردن. ور زدن. شروور گفتن
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است از دهستان کوهستان کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 3 هزارگزی باختر شوسه چالوس به تهران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ)
جای نشستن از زین. (ناظم الاطباء). صفۀ زین:
بغل بشاهسواری گشوده ست امیدم
که کرده ست تهی صدهزار خانه زین را.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
بسیار سخن گفتن در هنگام خرید برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
ناله کردن فغان کردن: دیگ زند ناله که خون خورده ایم ریگ بریزید که خون کرده ایم. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناله حزین
تصویر ناله حزین
زخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاله زدن
تصویر هاله زدن
هاله افتادن: (تادرنیاید انجم وافلاک درنظر ازدود آه هاله بدورقمرزنم) (علی خراسانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
((~. زَ دَ))
پرحرفی کردن، سخن بسیار گفتن برای پایین آوردن قیمت چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
المساومة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
Bargain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
marchander
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
kujadili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
торговаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
feilschen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
торгуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
targować się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
讨价还价
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
سودا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
দরদাম করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
contrattare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
regatear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
흥정하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
交渉する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
להתמקח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
मोलभाव करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
menawar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
ต่อรองราคา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
afdingen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
negociar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
pazarlık yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی